سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیت شهدا
وصیت شهدا
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 3997
تعداد کل یاد داشت ها : 7
آخرین بازدید : 103/2/5    ساعت : 6:53 ص

مهم ترین جزء ایمان

احسان و نیکوکاری، یکی از اصول اساسی ارزش ها در جامعه اسلامی است. براین اساس، خداوند در قرآن همگان را به انجام آن فرمان داده و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این آیه را جامع همه ارزش ها دانسته است. مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله نیز می نویسد: «احسان، یعنی نفع و نیکی رساندن به دیگران، بدون انتظار پاداش متقابل و جبران نیکی؛ به گونه ای که در نیکی فزون تر و شایسته تر عمل کرده و در بدی در مرتبه ای پایین تر پاسخ دهد، یا اینکه به دیگران خدمت کند بی آنکه در انتظار پاداش باشد». آنچه از آیات قرآن به دست می آید این است که احسان، نوعی گذشت از حق شخصی و ایثار است. به همین دلیل مولای متقیان، علی علیه السلام می فرماید: «مهم ترین جزء ایمان، احسان به مردم است.»

 احسان در مکتب علوی

در جامعه ای که بر مبنای الگوی اسلامی و مکتب علوی تشکیل شده است، مسلمان نمی تواند در برابر نیازها و گرفتاری های برادران دینی خود بی تفاوت باشد، بلکه با احساس مسئولیت، در پی کمک و رفع مشکلات آنان خواهد بود. تا آنجا که در سخنان امامان معصوم علیهم السلام ، کمک به برادر دینی، با صد مرتبه طواف واجب خانه خدا برابری می کند. بر همین اساس، پس از اجرای حکم خدا و پیاده کردن احکام الهی، خدمت به محرومان، از شیرین ترین عبادت ها و سنت پیامبر و معصومان علیهم السلام بوده است.

 گذرگاهی برای آخرت

 

 دنیا، ظاهری فریبنده دارد؛ در حالی که محتوای آن رنج و سختی است و همیشه در حال گذر است و هیچ آسایشی برای انسان نمی آورد، مگر اینکه رنج و مشقتی در آن نهفته باشد. با این حال، گاه زینت های دنیا چنان آدمی را می فریبد و او را به خود مشغول می کند که از توجه به خلق خدا غافل می شود. انسانی که فقط خود را می بیند، زیبایی و لذت نیکوکاری را درک نمی کند.

مزرعه آخرت

بسیار شنیده ایم که دنیا، مزرعه آخرت و سرایی زودگذر است. آیا در مزرعه مان بذر محبت و احسان کاشته ایم که فردا از آن بهره ببریم؟ مگرنه اینکه با نیکوکاری و بذل و بخشش از مال حلال، می توان شرافت و بزرگی در دنیا و فضیلت و رستگاری روز قیامت را به دست آورد. پس درنگ جایز نیست. امروز روز احسان است و زمان بخشش و چشمان مضطرب هزاران نیازمند به دستان من و توست.

معامله ای پر سود

خداوند در قرآن می فرماید: «متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، جز اندکی نیست» و در جای دیگر می فرماید: «همانا زندگی دنیا، مانند آبی است که آن را از آسمان فرو فرستادیم». چیزی که از این آیات به دست می آید، این است که مال و فرزندان و هر چه در دنیا در اختیارمان است، همچون متاعی ناچیز است که در زندگی باید با آنها تجارت کنیم، آن هم تجارتی پرسود؛ تجارتی که حیات طیبه در دنیا و سعادت ابدی در سرای جاودان را در پی دارد. البته این تجارت، جز با احسان به دیگران به دست نمی آید. مَثَل مال چون آب است که تا وقتی به قدر نیاز وحاجت باشد نعمت است، ولی چون از حد بگذرد، سبب طغیان و کفران نعمت است. مال هم اگر انفاق شود و جریان یابد و در راه صحیح صرف گردد، صاحبش پسندیده است و اگر امساک شود و روی هم انبار گردد، صاحبش مذموم و ناپسندیده خواهد بود.

 بوی بهشت

این روزها بوی بهشت به مشام می رسد و اگر چشم بصیرت را باز کنیم، می بینیم که این رایحه خوش از کمک به نیازمندان است که بهشت و نعمت ابدی و سعادت جاودانه را برای اهلش نوید می دهد؛ چنان که امام صادق علیه السلام می فرماید: «هر مسلمانی که حاجت برادر مسلمان خود را برآورده سازد، خداوند می فرماید: پاداش این اقدام تو به عهده من است و هیچ پاداشی جز بهشت برای تو راضی نمی شوم». امام علی علیه السلام نیز فرموده است: «رساترین چیزی که به وسیله آن می توانی رحمت خدا را برای خود جلب کنی، این است که در باطن در مورد همه مردم خیرخواه و مهربان باشی.»

 حق مال

امام سجاد علیه السلام می فرمایند: «حق مال این است که آن را در راه خدا خرج کنی، و حق انفاق در راه خدا این است که بدانی انفاق همچون پس انداز توست نزد پروردگارت، و امانتی است که نیاز به شاهد ندارد. اگر این را دریابی، به امانت هایی که در نهان بسپاری مطمئن تر خواهی بود تا امانت های آشکار. در هر حال این بخشش، رازی است میان خدا و تو، بدون حاجت به شاهدی که بشنود یا ببیند. نباید بر هیچ کس منت گذاری؛ منت، بخشش را معیوب می کند و دلیلی است که تو آن را برای خود نیندوخته ای.»

 ازمندِ رسیدگی و کمک اند. پرسیدن از گرفتاری ها و مشکلات دیگران و تلاش در برطرف ساختن آنها، نه تنها دروازه دل ها، بلکه درهای بهشت و رحمت الهی را به روی انسان می گشاید.

 محبوب ترین عبادت ها

اسلام می خواهد که روابط اسلامیِ سالم و سازنده در بین مؤمنان برقرار باشد؛ از این رو، بخش مهمی از توصیه های معصومان علیهم السلام در این باره است. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: «قسم به آن کس که جانم در دست اوست، وارد بهشت نخواهید شد مگر آنگاه که ایمان آوردید، و ایمانتان درست و استوار نیست مگر آن گاه که یکدیگر را دوست بدارید». بنا به فرموده امام باقر علیه السلام «محبوب ترین عبادت ها، به دست آوردن دل مؤمن و شاد کردن اوست». پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هم در این مورد می فرماید: «هنگامی که در دل مؤمنی مسرت ایجاد شود، آدمی به برترین و نزدیک ترین مقام خود به نزد خدا دست می یابد.»

 اهمیت احسان

از رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد معنای شاد کردن مؤمن پرسیدند، حضرت فرمود: «غرض سیر کردن او، از میان برداشتن دشواری و رنج او و قضای دین اوست». امام باقر علیه السلام نیز در حدیثی می فرماید: «از حق مؤمن بر مؤمن، سیر کردن شکم او، پوشاندن بدن او و از میان برداشتن رنج و دشواری و قضایِ دین اوست. نیز اینکه پس از مرگ، سرپرستی خانواده و فرزندان او را برعهده بگیرد و به آنها محبت کند». همه این سخنان گهربار، بر اهمیت نیکوکاری به برادران و خواهران نیازمند تکیه می کند؛ تا آنجا که به فرموده پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله «کسی که از این کار روی بگرداند و به فکر دیگران نباشد، مسلمان نیست». نیز از ایشان است که: «مؤمنان همواره در برآوردن نیازهای دیگران حریص هستند.»

 مسابقه نیکی ها

امام صادق علیه السلام به یاران خود می فرمود: «در خیر رساندن به برادران خود و نیکی به آنها مسابقه بدهید و اهل نیکی و خیر به مردم باشید؛ چرا که برای بهشت دری است به نام معروف و تنها کسانی از این در وارد بهشت می شوند که در دنیا به کار خیر مشغول بوده اند. هرگاه بنده ای به دنبال برطرف ساختن حاجت برادر مؤمنش حرکت می کند، خداوند دو فرشته را بر او می گمارد که یکی از چپ و دیگری از راست برای او از پروردگارش استغفار می طلبند از خدا برآورده شدن نیازهایش را می خواهند». سپس حضرت فرمود: «به خدا قسم رسول خدا صلی الله علیه و آله به هنگام برآوردن حاجت مؤمن، از خود آن فرد خوشحال تر بود.»

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که فریاد یاری طلبی مسلمانی را بشنود و پاسخش ندهد، مسلمان نیست». امروز فریاد بی صدای زنان و کودکان نیازمند از چادرهای مستقر در خیابان ها برای جمع آوری احسان من و تو به گوش می رسد. باید شتافت تا مسلمانیِ خود را اثبات کرد؛ مگرنه اینکه در اسلام اصل بر کمک رسانی و همدردی با برادران مؤمن است. باید شتافت، در اعمال خیر از یکدیگر پیشی گرفت و خود را از آتش دوزخ رهاند؛ زیرا امام صادق علیه السلام می فرماید: «تلاش در برطرف ساختن نیازهای دیگران، موجب ناراحتی شیطان و سبب نجات از آتش و ورود به بهشت است .»

تعاون و همیاری

انسان برای آسایش و آرامش خود نیازمند دیگران است و همین نیاز او را به مشارکت با دیگران تشویق می کند؛ دیگرانی که در اسلام از آنها با عنوان برادران دینی یاد شده است. البته برادری دینی، امری لفظی و تشریفاتی نیست، بلکه آثاری دارد که از جمله آن تعاون و عهده داری امور همدیگر است. هر توانمندی می تواند با به عهده گرفتن امری از امور جامعه و کمک به نیازمندان، در اداره و تأمین اجتماع سهیم باشد. فرصتی مناسب برای آراسته شدن به این صفات والای اخلاقی و دینی است.

 مایه عزت

خداوند در قرآن می فرماید: «هیچ چیزی را انفاق نمی کنند... مگر اینکه در حساب ایشان نوشته شود، تا خداوند به نیکوترین صورت برای کارهایی که انجام داده اند به ایشان پاداش دهد». علامه طبرسی در مورد مفهوم این آیه می نویسد: «مقصود آیه این است که در راه های خیر و نیکوکاری هر خرجی بکنند، اندک یا بسیار، اگر به قصد عزت یافتن دین خدا و سود رسانی به مسلمانان و تقرب پیدا کردن به خدا باشد، به نیکوترین شکل به پاداش خواهند رسید. نیز آنچه بر ثروتمندان واجب است اینکه، فزونی اموال خویش را برای عزت یافتن دین خدا و به سود مسلمانان برای هدف های فردی و اجتماعی، از جمله دستگیری از نیازمندان مصرف و انفاق کنند. پس اگر چنین نکنند، به عزت دین و حیثیت و قوام مسلمانان آسیب رسانده اند.»

 عوض در دنیا و آخرت

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «ندا دهنده ای هر شب چنین ندا سر می دهد که: خدایا، به انفاق کننده عوض ده، و منادی دیگری چنین می گوید: خدایا، مال بخیل را تلف کن». ایشان در جای دیگری می فرماید: «هر کار خیر و نیز مالی که شخص به واسطه آن آبروی خود را حفظ کند، صدقه است. همچنین خداوند ضامن مال خرج شده مؤمن است و جای آن را پر می کند، مگر آنکه در راه معصیتی مصرف شده باشد.»

اینک زمان معامله است؛ با بهترین سود و بهره جاودانی و سرمایه گذاری برای وقتی که همه محتاج اعمال نیک اند؛ چنان که در روایات آمده است: «هر کس به هنگام کار خیری هزینه ای صرف کند، خداوند عوض آن را در دنیا و دو چندان در آخرت به او می دهد.»

 توشه راه

روزی ابوذر در کنار کعبه به پا خاست و مردم را چنین موعظه کرد: «هر گاه یکی از شما بخواهد راهیِ سفر شود، به اندازه کافی توشه برمی دارد. ای مردم، هشیار باشید، سفر روز قیامت در پیش است. آیا نمی خواهید توشه راه بردارید؟» مردی از میان جمعیت گفت: ما را پند ده که چه توشه ای برگیریم؟ ابوذر در پاسخ فرمود: «روز قیامت گرسنگی و تشنگی بسیار شدید است، از شدت گرما روزه بگیر تا توشه آن روز باشد. چه بسا سخن نیکی که می گویی، یا صدقه ای که به درمانده ای می دهی، تو را از آن سختی نجات دهد. ثروت دنیا را دو قسمت کن؛ نیمی را برای خانواده خرج کن و نیم دیگر را برای آخرت خویش پیش فرست. جز این دو قسمت مال و ثروت سودی ندارد و بلکه زیان می رساند. سخن گفتن را هم دو قسمت کن ؛ سخنی برای به دست آوردن روزی حلال و سخنی برای آبادانی آخرت. سخن سوم را رها کن که نه تنها سودی ندارد، بلکه زیان می رساند.»

 احسان در گفتار امام علی علیه السلام

در وصیت نامه مولای متقیان آمده است که آن حضرت فرزندان و پیروان خویش را به دوستی و مهربانی سفارش می کند و می فرماید: «فرزندان دلبندم، به شما سفارش می کنم که به یکدیگر بپیوندید، به هم بذل و بخشش کنید، از نیکی کردن به یکدیگر غافل نمانید... و در نیکی و تقوا با یکدیگر همکاری کنید و در گناه و دشمنی دست به دست هم ندهید». ایشان در جای دیگر خطاب به یاران خویش می فرماید: «پشتیبان و یاور یکدیگر باشید. به هم مهر و عطوفت بورزید و با مال، به یکدیگر بذل و احسان کنید.»

 

 آثار و برکات احسان

احسان و نیکی به دیگران، مانند دیگر اعمال نیکو آثار و برکاتی چون ایمنی از خطرات قیامت، خشنودی خداوند و ثوابی معادل رزمندگان و شهیدان بدر و احد به همراه دارد. امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «اگر از منزلت مؤمن در پیشگاه خدا آگاه باشید، در برآوردن حاجت او کوتاهی نخواهید کرد». نیز از ایشان است که: «هر کس مؤمنی را شاد کند، پیامبر اکرم را شاد کرده و برآوردن حاجت مؤمن، مایه دفع بیماری هایی از قبیل جنون، جذام و پیسی است». مقدس اردبیلی، فقیه نامدار شیعه نیز در یکی از کتاب هایش می نویسد: «کسی که در پی حاجت و رفع نیاز برادر دینی اش باشد، خداوند متعالی نیز در صدد رفع نیازمندی های او خواهد بود.»





      

صدقات پنهانی امام
محبوبترین چیز از نظر امام علیه السلام، صدقه ی نهانی بود که هیچ کس از آن با خبر نباشد و می خواست خود و فقرایی را که به آنها چیزی می دهد به محبت خدا ارتباط دهد و هدفش رابطه ی استوار با برادران مسلمان فقیر و تهیدست بود و همواره دیگران را به صدقه ی پنهانی تشویق می فرمود و می گفت:

«صدقه ی نهانی آتش خشم را خدا خاموش می کند.» [1] .

بارها در ظلمت شب از خانه بیرون می شد و هدایا و عطاهای خود رابه مستمندان می رساند در حالی که صورتش را پوشانده بود و از آنان پنهان می داشت و فقرا با مرحمت آن حضرت در شب هنگامی عادت کرده بودند، از این رو در خانه ها می ایستادند تا وقتی که امام را می دیدند خوشحال می شدند و به هم مژده می دادند و می گفتند صاحب انبان آمد. [2] امام علیه السلام پسر عمویی داشت، شبانه به نزد او می رفت و شخصا به او مبلغی می داد اما او که نمی دانست می گفت: علی بن حسین از من دستگیری نمی کند! ونفرین می کرد، امام نیز می شنید و چشم پوشی می نمود و خودش را به او معرفی نمی کرد، چون امام علیه السلام از دنیا رفت آن وقت متوجه شد آن کسی که شبانه به او کمک می رسانیده، امام علیه السلام بوده است، این بود که بعدها بر سر قبر امام می رفت و گریه می کرد و عذر خواهی می نمود. [3] .

ابن عایشه می گوید: از مردم مدینه شنیدم که می گفتند: صدقه ی نهانی از ما



[ صفحه 134]



قطع نشد مگر وقتی که علی بن حسین (ع) از دنیا رفت. [4] مورخان نقل کرده اند که گروهی از مردم مدینه از این راه زندگی می کردند و نمی دانستند که چه کسی وسایل زندگی آنها را فراهم می کند، وقتی که امام علی بن حسین علیهماالسلام از دنیا رفت دیدند آنچه شبها برای آنها می آوردند قطع شد. [5] امام علیه السلام نماز و کمکهای خود را به شدت از چشم مردم پنهان می داشت و هرگاه چیزی به کسی می داد، صورتش را می پوشاند تا او را نشناسد. [6] .

ذهبی می گوید: امام سجاد (ع) صدقه ی فراوان، آن هم دور از انظار مردم می داد [7] .

امام علیه السلام، غذایی را که بین فقرا تقسیم می کرد در انبانی قرار می داد و به پشت مبارکش می گرفت و می برد، از این رو در پشت حضرت اثر آن باقی بود. [8] یعقوبی نقل می کند: وقتی که امام سجاد علیه السلام را غسل می دادند، روی شانه های آن حضرت پینه ای مانند پینه ی زانوی شتر دیدند، از اعضای خانواده اش پرسیدند که این اثر چیست؟ گفتند: اثر بردن غذا در شبهاست که به منازل فقرا می برد. [9] .

به هر حال، صدقات آن حضرت در پنهانی یکی از بزرگترین امور خیریه بوده و بیش از همه در پیشگاه خدا اجر و مزد دارد


[1] تذکرة الحفاظ: 1 / 75، اخبارالدول: ص 110، نهایة الأرب: 21 / 326.

[2] بحارالانوار: 46 / 89.

[3] بحارالانوار: 46 / 100.

[4] صفة الصفوة: 2 / 45، الاتحاف بحب الاشراف: ص 49.

[5] الاغانی: 15 / 326.

[6] بحارالانوار: 46 / 62.

[7] تذکرة الحفاظ: 1 / 75.

[8] تذکرة الحفاظ: 1 / 75.

[9] تاریخ یعقوبی: 3 / 45.





      

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ  

ابن عباس مى گوید: در بنى اسرائیل عابدى بود به نام ((برصیصا)). مدت طولانى خدا را عبادت کرد تا به جایى رسیده بود که او را مستجاب الدعوه مى خواندند.
مردم براى درمان دیوانه ها و مریضهاى خود به او مراجعه مى کردند و او هم بیماران آنها را درمان مى کرد.
روزى از روزها دخترى دیوانه شد. برادران او آن دختر را پیش عابد آوردند تا دعا کند و او شفا یابد. آن دختر از خانواده اشراف بود. او پیش عابد رفت و مدتى ماند تا مداوا شود. شیطان ، عابد را وسوسه کرد که اى عابد! این دختر زیبا در دستان تو است و کسى غیر از تو و او در این جا نیست . این قدر او را وسوسه کرد تا عابد را به زنا وادار است .
آن دختر از عابد آبستن شد. وقتى شکم دختر بزرگ و گناه عابد آشکار شد. شیطان به او پیشنهاد کرد: اى عابد! اگر برادران دختر بفهمند، آبروى تو را مى برند و تو را خواهند کشت . اگر مى خواهى از آن رهایى یابى ، دختر را بکش و او را دفن کن . عابد هم ، همین عمل را انجام داد. آن ملعون بعد از این قضیه رفت و به برادران دختر گفت : چرا نشسته اید! عابد با خواهر شما زنا کرده و بعد از آن که آبستن شد او را کشت و دفن کرد. جاى قبر او را هم نشان داد. این خبر پخش شد تا به گوش پادشاه رسید. مردم و پادشاه آمدند پیش عابد، او هم اقرار به گناه خود کرد.
عابد را دست گیر کردند و به دار زدند. وقتى او را بالاى دار کشیدند، شیطان در برابر او نمایان شد و گفت : اى ((برصیصا))! من این بلا را بر سر تو آورم .
اگر مى خواهى از این معرکه خلاصى یابى ، باید به آن چه مى گویم ، به فرمان من باشى ! آیا حاضرى قبول کنى ؟ عابد گفت : بلى قبول مى کنم بگو:
شیطان گفت : به من سجده کن ، عابد گفت : من که بالاى دارم ، چگونه تو را سجده کنم ؟
گفت : با اشاره هم اگر سجده کنى من قبول دارم . عابد بدبخت با اشاره سجده کرد و به خدا کافر شد. در همان حال هم از دنیا رفت .(552)
قرآن کریم در این باره مى فرماید:
کمثل الشیطان اذ قال للانسان الکفر، فلما کفر، قال : انى برى ء منک ، انى اخاف الله رب العالمین
(این منافقان ) در مثل ((مانند شیطان اند که به انسان (همان برصیصاى عابد) گفت : به خدا کافر شو. پس از آن که به دستور آن ملعون کافر شد، به او گفت : من از تو بیزارم . من از عذاب پروردگار عالمیان مى ترسم !))(553)
بلى آن ملعون ، از آن حقد و کینه اى که از آدم و اولاد او دارد، آنان را به گناه مى کشاند سپس بیزارى خود را از ایشان اعلام مى دارد.





      

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ


نقل شده یک نفر مصرى از قوم فرعون ، خوشه انگور بسیار زیبایى را به فرعون داد و گفت : مى خواهم این خوشه انگور را با همین قیافه به شکل جواهرات و لؤ لؤ بزرگ در آورى ؛ زیرا تو خدا هستى - خدا هر کارى بخواهد مى تواند انجام دهد. - فرعون هم آن را گرفت و به او قول داد که انجام دهد.
وقتى شب شد و تاریکى همه جا را فرا گرفت ، فرعون همه درها را بست و گفت : هیچ کس نباید داخل شود. از این درخواست مرد حیران بود که چه کند؟
شیطان به کاخ او رفت و در زد. فرعون گفت : چه کسى در مى زند؟ شیطان در جواب گفت : فلانم به ریش آن خدایى که نمى داند چه کسى بر در سراى تو است . تو اگر خدا بودى هر آینه مى دانستى چه کسى پشت در است . فرعون - از این جسارت و بى باکى - او را شناخت .
خانه فرعون را شیطان شبى
حلقه بر در زد که دارم مطلبى
گفت : فرعون اى فلان ! تو کیستى
آدمى یا جن و یا گو کیستى ؟
کیست آیا حلقه بر در مى زدند؟
از چه آیا دست بر سر مى زند؟
کرد شیطان ، بادى از مقعدرها
گفت : بادا این به ریش آن خدا
کو نداند در برون خانه کیست
حلقه بر در مى زند، از بهر چیست (557)
فرعون گفت : اى ملعون ! داخل شو، او هم در جواب گفت : ملعونى بر ملعونى دیگر وارد مى شود. وقتى وارد شد، مشاهده کرد که خوشه انگورى در دست فرعون است و درباره آن حیران مانده است .
گفت : او را به من بده ، تا مشکل تو را حل کنم . انگور را از او گرفت و اسم اعظم را بر او خواند. همان طورى که آن مرد خواسته بود، بهترین لؤ لؤ و جواهر شد.آن گاه شیطان گفت : اى رفیق عزیز! خودت انصاف بده من با این همه علم و کمال و قدرت که دارم مى خواستم بنده اى از بندگان خدا باشم ؛ ولى مرا به عنوان بنده ، قبول نکردند و از درگاه سلطان حقیقى بیرونم کردند.
اما تو با این نادانى و حماقت که دارى ، ادعاى خدایى مى کنى و مرتبه بزرگى را مى خواهى .
فرعون گفت : اى شیطان ! چرا بر حضرت آدم سجده نکردى ؟ - که تو را از بهشت بیرون کنند و ملعون شوى ؟ جواب داد: اى فرعون ! چه مى دانستم ، طینت خبیثى مانند تو در صلب او قرار دارد، از این رو به او سجده نکردم .
(558)




      

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
این طور نیست که شیطان همیشه حرف ناحساب بزند. گاهى اوقات هم به دوستان و حتى دشمنان خود هم سفارش درست مى کند و حرف حساب مى زند. گاهى اوقات با همان حرفهاى حساب شده ، دوستان و طرفداران خود را رنجانده ، آنها را به رسوایى مى کشاند و از غرورشان پایین مى آورد.
روزى فرعون - همان کسى که مدت ها ادعاى خدایى کرد و مردم هم خدایى او را پذیرا گشتند و از پیروانشان شدند. در حالى که خوشه انگورى را به دست گرفته و آن را مى خورد، شیطان به صورت مرد ناشناس داخل مجلس شد و گوشه اى نشست .
فرعون رو به جمعیت کرد و گفت : آیا کسى هست که خوشه انگور را مروارید کند؟ شیطان گفت : بلى ، خوشه انگور را گرفت و اسمى ((از اسماءالله )) را بر آن خواند، فورا مروارید شد. آن را به دست او داد.
فرعون هم آن را گرفت ، نگاهى کرد و از روى تعجب گفت : عجب استاد ماهر و زبردست هستى ! آیا تو ابلیس نیستى ؟ گفت : چرا. بعد گفت : اى فرعون ! از این عجیب تر آن که ، با این علم و کمال و استادى و مهارتى که من دارم ، نه خدا و نه بندگان او، مرا حتى به بندگى قبول ندارند. - همیشه به من ناسزا مى گویند - ولى همین مردم تو را با این خریت و بى وجدانى ، به خدایى گرفته و از تو پیروى مى نمایند. این حرف را گفت و از میان جمعیت ناپدید شد
اسم اعظم چه بر آنها بدمید
خوشه ها گشت همه مروارید
گفت فرعون : زهى فصل و کمال
که عدیل تو بود فرض محال
زین سخن شد متبس شیطان
پاسخش داد چنین گریه کنان
من بدین فضل و کمال اى مجهول !
نزد حق بندگیم نیست قبول
مى کنم چون تو بدین رسوائى
دعوى ربکم الاعلائى
بلى ، اینجا آن ملعون حرف حق و حسابى را به ملعون تر از خود گفت . به او فهماند که کار و روشش غلط است . او فقط یک دستور خدا را عمل نکرد. با آن همه عبادت و سابقه هاى طولانى که در میان فرشتگان داشت بیرونش ‍ کردند و ملعون دو جهان گشت . اما فرعون با این که نه خدا را عبادت کرده و نه در میان ملائکه بوده و نه علم و کمال داشته و به خدا مشرک بود و ادعاى خدایى داشت خدا با او چه خواهد داشت ؟!